کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گردد
به دریا سیل الوان چون رسد یکرنگ می گردد
برآی از قلزم افسرده امکان به چالاکی
که در یک ساعت اینجا اشک نیسان سنگ می گردد